مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها
شاعر : علیرضا وفایی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
قالب شعر : ترکیب بند
والاتـرین بـانــوی دنـیـا بـعــد زهـرا با تو شـود تـکـرار زهـرا بعد زهـرا
ای صـاحـب کـرب وبـلا بعـدِ بـرادر ای صاحب عـرش معـلیٰ بعـد زهـرا
یا حضرت اُمُّ المصائب در همه عمر یـا حـضـرت اُمّ ابـیـهــا بـعــد زهــرا
ای عــمـۀ مـا قـبـلِ کـلـثـوم و رقـیــه هـسـتی خـودِ تو مـادرِ ما بعـد زهـرا
پیغـمـبره هستی، امامت هم که داری عصمت رسیده بر تو در جا بعد زهرا
مثل و شبـیـهت را نـدیده چشم هستی
الـگـوی کامل از حـیا و حـق پرستی
ای بر سر هر پنـج تن هم تـاج زینب ای روح تو همواره در معراج زینب
آرامــش دشــت و وقــار کــوه داری دریـای طـوفـان دیــدۀ مــواج زیـنـب
چادر نمازت چادر بیت الحـرام است دور تو میچـرخند پس؛ حجاج زینب
خم شد قـدت خم بر دو ابرویت نیامد با اینکه بودی غـصه را آمـاج زینب
اعـجـوبـۀ حـیـدر نـمـایـی کـه نـدادی بر دشـمنت هم در اسارت باج زینب
دشـمــن اسـیــر خـطـبـۀ کـوبـنـدۀ تـو
لفـظ اسـیـری نیـست پس زیـبـنـدۀ تو
عمری به پای گریههایت گریه کردم بر غـصـۀ بیانـتـهـایت گـریـه کـردم
بـانـو شـنـیـدم چـادرت آتـش گـرفـتـه آتـش گرفـتم در عـزایت گـریه کردم
گـودال جـای زن نـبـود اما تو رفـتی در این غم عظمی برایت گریه کردم
نیزه نخوردی در ازایش سنگ خوردی اینجا خود من در ازایت گـریه کردم
تو روضـۀ دروازۀ ساعـات خـواندی بر شام بیش از کـربلایت گریه کردم
خـنـدیـد دشـمـن بر پـریـشـانیت بانو
نـیـلیست از غم روی نورانیت بانو
|